صبح در راه است



همین که چند روز از فضای بلاگ دور میشی دیگه نوشتن کار آسونی نیست . ارتباط برقرار کردن با مخاطب سخت ترین کار ممکن میشه .

نوشتن روزمره ات بیهوده ترین کار

توییتر و اینستاگراممو پاک کردم . قصد دارم دنبال روی برنامه های بهتری باشم توی زندگیم و کم کم فاصله بگیرم از فضای مجازی . واقعا سرطانیه برای خودش .

روزای خوبی رو کنار چستر سپری میکنم درست مثل همیشه و همچنان تنها مسئله و مشکلمون ساعت خواب بهم ریخته و درب و داغونمونه :( که البته این روزا همه گیر شده ساعت 6 صبح خوابیدن !

به قول زنداداشم وقتی میخوام بخوابم به جای شب بخیر از صبح بخیر استفاده میکنم .

( چستر داشت ظرف میشست ، هر چی اصرار کردم بذار من خودم میشورم ظرفارو قبول نکرد . آخرش گفتم خب پس حداقل همه ی ظرفارو نشور خیلی زیاده . همین الان اومد توی اتاق و گفت نمیخوای بری بقیه ی ظرفارو بشوری ؟ منم با اینکه میدونستم خودش همه رو شسته رفتم سمت آشپزخونه و با سینکی تمیز و خالی از ظرف روبه رو شدم . بعدم کلی برای چستر ذوق کردم که کلی سوپرایز شدم و مرسی و به به و چه چه . چستر دوس داره منو دم به دم سوپرایز کنه . خیلی وقتا میدونم ته داستان چی ولی خب برای اینکه تو ذوقش نخوره و فکر نکنه کارش برام ارزش نداشته کلی ذوق میکنم و غش و ضف میرم براش . در کل به نظرم این کار یکی از اصلی ترین پایه های نگه دارنده ی یه رابطه است . اینکه دو طرف سعی کنن کارایی رو انجام بدن که طرف مقابلشون رو خوشحال و ذوق زده میکنه .هر چند اون کار خیلی ساده و کوچیک باشه  )

صبح فیلم آن سوی ابرها رو دیدیم . از مجید مجیدی . خیلی فیلم خوبی بود . با وجود اینکه بسیار غمگین بود ولی یه نکته ی خیلی قشنگ داشت اونم اینکه بعضی ادما هستن در حالیکه حال خودشون خوش نیست میتونن حال دیگران رو خوش کنند. خیلی اتفاق فوق العاده ایه به نظرم . 

خیلی وقتا ما خودمون حالمون بسیار خوشه اما حتی نمیتونیم یه لبخند روی لب کسی بشونیم . درحالیکه خیلی آ توی این دنیا هستند در نهایت فقر و بدبختی و فلاکت میتونن دل آدمارو شاد کنند و باعث خوشبختی دیگران بشن .

این آرزوی من توی زندگیمه ، اینکه بتونم خوشبختیمو به دیگران هدیه بدم و باعث مسرت و سعادتشون بشم .

 

شبا چستر باهم زبان انگلیسی کار میکنه و باید بگم که بهترین معلمی که تاحالا داشتم :)))

 

این روزا خیلی دلم میخواد برگردم به آغوش گرم ویالنم و سعی کنم از اول یادش بگیرم . دلم براش تنگ شده . خیلی زیاد 

 

چند وقتیه حافظ شده دوستی صمیمی من . هر زمان حالم خیلی گرفته میشه و یاد اتفاقات تلخی که این یه سال افتاده می افتم میرم سراغ حافظ و ازش میخوام باهام حرف بزنه . باید بگم بعد از چستر حافظ بهترین دوست منه . آنقدر بهم حرفای خوب خوب میزنه و انگیزه و امید بهم میده که حالمو چند برابر خوش تر کرده .

 

+ خدایا درهای رحمت و فهم و شعورت رو بر روی جهانیان بگشای تا هرچه زودتر از شر این کرونا رهایی یابیم . آمین 

 

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نقل بلاگ صمیمانه وبلاگ شخصی PARSACHOOB مربی و مشاور توسعه فردی دل شکسته تعمیر لباسشویی و ظرفشویی در کرج شرکت پترو کیمیا آکام درهم و برهم وبلاگ معرفت الله